مدح و ولادت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
باز دل، چـلّهنـشـین حـرمِ راز شدهست مرغ شب، با نفس صبح همآواز شدهست با نـسیـمی که به دلجـویـی من میآیـد این گـل لالـه، که زیـبـایی بیحـدّ دارد در چـمـن تـازگی و لطـف مجـدّد دارد این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت جلوۀ « وَالقمر» و آیت « وَالعصر» آمد رحـمت واسـعۀ بیحد و بیحـصر آمد گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست چه بگویم که مرا عقدۀ عالم به گلوست داستان من وغم، خاطرۀ سنگ و سبوست عید روزیست، که بارد به جهان ابرِ کَرم عید روزیست، که آفاق گلِ نور شود از جهـان، سـایۀ بیـدادگـران دور شود عـید روزیست، که آفـاق منـوّر گردد عید روزیست، که دلها شود از غصه جدا روز آغـاز ثـمـربـخـشـی خـون شـهـدا بشنود گوش فلک، صوت خوش تکبیرش عید روزیست، که با عشق، هماهنگ شود عرصه بر تهمت و تزویر و ریا تنگ شود عید روزیست، که ایمان و امان تازه شود ای که جبریل امین، پیک پیامآور توست ای که عیسای نبی، روز فرج، یاور توست تو بـیا! تا غـم عـالم، هـمه از دل برود |